کد مطلب:28657 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:129

نبرد دسته جمعی












2487. تاریخ الطبری - به نقل از زید بن وَهْب:علی علیه السلام گفت:«تا كی همگی به این سپاه یورش نبریم؟». سه شنبه شب، پس از عصرگاهان، وی در سپاه خویش به پا خاست و گفت:

«سپاسْ از آنِ خدایی است كه آنچه وی بشكند، استوار نمی شود و آنچه را وی استوار كند، شكنندگان نمی توانند بشكنند. اگر او می خواست، [ حتّی] دو تن از آفریدگانش دچار اختلاف نمی شدند و امّت در هیچ موضوعی از دینِ او با هم ستیزه نمی كردند و هیچ [ فرد] فروتری منكِر فضلِ [ فرد] فراتر نمی شد. تقدیر، ما و این قوم را [ به این جا ]كشاند و در این مكان، ما را به هم درپیچاند.

ما اینك جایی هستیم كه پروردگارمان ما را می بیند و [ صدای ما را] می شنود كه اگر می خواست، انتقام را به شتاب فرو می فرستاد و از جانب او تغییری پدید می آمد تا ستمگر را رسوا كند و روشن گردد كه مسیر حق كجاست. امّا وی دنیا را سرایِ كردار ساخته و آخرت را نزد خویش، سرای آرامش كرده، "لِیَجْزِیَ الَّذِینَ أَسَُواْ بِمَا عَمِلُواْ وَ یَجْزِیَ الَّذِینَ أَحْسَنُواْ بِالْحُسْنَی؛ [1] تا آنان را كه بد كردند، به سزایِ كردارشان، كیفر دهد و نیكْ كرداران را به نیكویی پاداش بخشد".

هلا كه شما فردا با این دشمنان روبه رو خواهید شد. پس امشب را با بر پا داشتن نماز، درازا بخشید و قرآن را بسیار تلاوت كنید و از خداوند عزوجل پیروزی و پایداری طلب كنید و با ایشان، سختكوشانه و احتیاطآمیز رویارویی كنید و راستی پیشه سازید».

سپس بازگشت و سپاهش به سوی شمشیرها و نیزه ها و تیرهای خود شتافتند تا آنها را [ برای جنگ] سامان دهند. كعب بن جعیل تَغْلبی بر ایشان برگذشت، در حالی كه می سرود:

امّت به كاری شگفت روی كرده اند

و فردا حكومت، از آنِ كسی است كه پیروز گردد.

سخنی راست گفتم كه در آن، ناراستی راه ندارد

همانا فردا نام آورانِ عرب هلاك خواهند شد.[2].

2488. الأخبار الطّوال:حبیب بن مسلمه كه جناح چپِ [ سپاه] معاویه را فرماندهی می كرد، به جناح راستِ [ سپاهِ ]علی علیه السلام یورش آورد. پس ایشان از هم پراكنده شدند و سپس بازگشتند و حمله ای آوردند. علی علیه السلام كه این صحنه را می نگریست، به سهل بن حُنَیف گفت:«با حجازیانِ همراهِ خویش، به نبرد برخیز تا جناح راست را یاری كنی».

پس سهل همراه حجازیانِ پیرامونش، به [ یاری] جناح راست روان شد. دسته هایی انبوه از سپاه شام به رویارویی ایشان آمدند و اجتماع او و همراهانش را از هم پراكندند تا به سوی علی علیه السلام كه در قلب سپاه می جنگید، رسیدند. بدین سان، قلب سپاه كه علی علیه السلام در آن بود، [ نیز] دچار گسیختگی شد و تنها پاسداران و دلیرْ مردان با علی علیه السلام ماندند. پس وی اسبش را به سوی جناح چپ سپاهش هِی زد؛ جایی كه [ مردان قبیله] ربیعه در برابر شامیانِ مقابلِ خویش ایستاده، پایداری می كردند.

زید بن وَهْب گفت:[ گویی اكنون] علی را می بینم كه به سوی [ مردان ]ربیعه می رفت و پسرانش، حسن و حسین و محمّد، همراهش بودند، در حالی كه تیر از میانِ گوش ها و پشتش می گذشت و پسرانش با جان خویش از او محافظت می كردند.

آن گاه، علی علیه السلام به جناح چپ نزدیك شد كه اشتر در آن جای داشت و با شمشیر رویاروی سپاه شام ایستادگی می كرد. پس علی علیه السلام او را ندا داد و گفت:«به سوی آن گریزندگان رو و به ایشان بگو:كجا می توانید از مرگی كه حریفش نمی شوید، به سوی حیاتی كه برایتان نمی پاید، بگریزید؟».

اشتر، اسبش را پیش راند و در برابر گریختگان قرار گرفت و نداشان داد:ای مردم! به سوی من آیید؛ به سوی من آیید! من مالك بن حارث هستم. امّا آنان به وی توجّهی نكردند. به نظرش رسید كه باید [ نام مشهور] خود را بشناساند. پس گفت:ای مردم! من اشتر هستم. مردم به سوی وی شتافتند و وی با ایشان به جناح چپ سپاه شام یورش بُرد و با آنان به سختی درگیر گشت تا سپاه شام از هم گسیخته شد.[3].

2489. تاریخ الطبری - به نقل از زید بن وهب -:علی علیه السلام دید كه افراد جناح راست سپاهش به جایگاه ها و صف های خود گریختند و از برابر افراد سپاه دشمن كه در برابرشان بودند، پراكنده گشتند، به گونه ای كه آنان را در قرارگاه ها و مراكز خویش زدند. چون چنین دید، به سوی آنان روی كرد و وقتی نزدشان رسید، گفت:«من بازگشت و هجوم و گریختنِ شما از آوردگاهتان را دیدم، در حالی كه سركشان جفاكار و بیابانگردان عربِ شامی شما را عقب می راندند، حال آن كه شما سرانِ عرب و برجستگانِ بزرگ و شب زنده داران تلاوت كننده قرآن و فرا خوانندگان به حق، در هنگامه گم راهیِ خطاكارانید.

اگر پس از آن پشت كردن، [ دیگر بار] روی نمی كردید و پس از آن گریز، [ دیگر بار] هجوم نمی آوردید، همان كیفری بر شما روا بود كه بر پشت كننده روز حمله رواست و [ آن گاه] هلاك می شدید. امّا كمی شادمان شدم و اندكی آسودم آن گاه كه دیدم سرانجام، ایشان را پس راندید، همان گونه كه آنان شما را پس رانده بودند و ایشان را از آوردگاهشان برون كردید، همان سان كه آنان شما را برون كرده بودند و چنان به شمشیرشان برزدید كه همچون شتر بسیار تشنه افسار گسیخته، اوّلشان به آخرشان بَرجهید.

پس اكنون [ مقاومت و] صبر پیشه كنید كه آرامش بر شما نازل شده و خداوند عزوجلبا یقین، پایداری تان بخشیده، تا گریزنده بداند كه خدای را به خشم آورده و خود را هلاك كرده و فرار، موجب خشم خداوند عزوجل بر او، و خواریِ همیشگی و ننگ جاودان، و از دست رفتن غنیمت از كف وی، و تباه شدنِ زندگی برای اوست.

گریزنده از جنگ، بر عمرش افزوده نمی شود و پروردگارش را خرسند نمی كند. پس مرگِ مَرد [ در حال پایداری] بر حقیقت، پیش از دچار شدن به این صفت ها، خوب تر از خشنود شدن به آن صفات، از طریق انس گرفتن به آنها و پذیرفتنشان است».[4].

2490. امام علی علیه السلام - آن گاه كه بر پرچمِ برخی از سپاهیان شام گذشت كه در جای خویش استوار مانده بودند -:«آنان هرگز جایگاه های خود را ترك نمی كنند، مگر با ضربه پیاپی نیزه ها كه با آن، جان برون شود؛ ضربتی كه سر را بشكافد و استخوان را خُرد كند، به گونه ای كه از آن، مچ ها و كف دست ها فرو افتند، چندان كه پیشانی هاشان به نیزه های آهنین شكافته شود و ابروانشان بر سینه ها و چانه هاشان فرو ریزد. [ پس] كجایند صبرپیشگان و پاداش خواهان؟».

آن گاه، گروهی از مسلمانان به سویش شتافتند و افراد جناح راستش به جایگاه و آوردگاه خویش بازگشتند و گروهِ مقابل را گریزاندند و او خود، پیش رفت تا به ایشان رسید.[5].









    1. نجم، آیه 31.
    2. تاریخ الطبری:13/5، الكامل فی التاریخ:372/2، البدایة والنهایة:262/7، وقعة صفّین:225.
    3. الأخبار الطوال:182. نیز، ر. ك:تاریخ الطبری:21 - 18/5، الكامل فی التاریخ:373/2.
    4. تاریخ الطبری:25/5، وقعة صفّین:256، الكافی:4/40/5. نیز، ر. ك:نهج البلاغة:خطبه 107.
    5. الكافی:4/40/5، الإرشاد:267/1، وقعة صفّین:391. نیز، ر. ك:نهج البلاغة:خطبه 123.